قسم
قسم خوردم که پا به پای تو مسیر جاده عشق را بپویم
اما جاده عشق همراهی نمیکند
قسم خوردم که همراه تو آرامش دریای عشق را حس کنم
اما دریای عشق سرابی بیش نبود
قسم خوردم تا لحظه مرگ عشقی جز تو در قلبم نباشد
اما حس میکنم تو عشقم را فراموش کرده ای
قسم خوردم تنها امید بیقرارم نگاه چشمهای مهربانت باشد
اما تو نگاه زیبایت را از من دیوانه پنهان میکنی
قسم خوردم تا آخرین نفس دوستت بدارم و عاشقت باشم
اما میدانم که تو دیگر دوستم نداری
شاید هیچ وقت احساس مرا درک نکنی و عشق مرا نادیده بگیری
اما سوگند یک عاشق هرگز شکستنی نیست
پس باز هم قسم میخورم که هرگز و هرگز سوگندهایم را نشکنم
و تا پای جان عاشق بمانم و عاشق بمیرم
میدانم کوله ام سنگین و دلم غمگین است
اما تو دلواپس نباش نیامدم که بمانم....
[ سه شنبه 90/3/24 ] [ 7:11 عصر ] [ غزل ]
نظر